نگاهی به درسهای گرفته شده از زلزله بم پس از بیست و یک سال
دو دهه عبـرت از 199 ثانیه لرزش ویرانگر
بخش دوم
زمینلرزه بم ساعت ۵:۲۶ بامداد روز جمعه ۵ دی ۱۳۸۲ شهر بم و مناطق اطراف آن را در شرق استان کرمان لرزاند. این زلزله، سومین زمینلرزه پرتلفات تاریخ ایران بعد از زمینلرزه اردبیل و زمینلرزه دامغان بود. این زلزله مرگبار جان بیش از ۳۴ هزار نفر را گرفت و نزدیک به ۱۹ هزار نفر مجروح برجای گذاشت. حدود ۸۵ درصد شهر بم تخریب شد و بیش از ۱۰ هزار نفر بیخانمان شدند. خسارات مالی این فاجعه، حدود ۱.۵ میلیارد دلار تخمین زده شد. وقوع زلزله در ساعات اولیه صبح، زمانی که اغلب مردم در خواب بودند، یکی از دلایل اصلی تلفات بالای انسانی بود.
پیش از زمان وقوع زلزله همواره در صحبتهای خود میگفتیم: «چنانچه در بم زلزله میآمد آن ارگ بمی که چند هزار سال است، پابرجاست تابهحال فروریخته بود.» درحالیکه به یکباره زلزلهای رخ داد که ارگ بم فروریخت. پس نباید فکر کنیم در کشور ما مکانی امن از تکانهها وجود دارد. اینکه دوباره روی خط گسل زلزله بم دوباره ساختوساز کنیم، اشتباه محض است. عدم ساختوساز روی گسلها و مکانهای خطر درس مهمی است که از زلزله بم گرفتیم. متأسفانه زلزله و گسل آن شناسایی شد، اما بعد از مدتها دیده شد که در همان منطقه ساختوساز میشود یا در حاشیه همان منطقه که گسل دیگری وجود دارد نیز ساختوساز انجام شد!
داغِ بیستویک ساله بر روح!
سید وفاعلی مظفرنژاد، ۱۳ساله بود و بهاتفاق مادر، برادر و خواهرش برای حضور در مراسم ختم اقوام به شهر بم رفته بود که تصمیم میگیرند شب را همان جا بمانند؛ پیش از خواب متوجه لرزشهای گاهوبیگاه و کوتاه زمین میشوند و ساکنین خانه علت را عبور ماشینهای لودر در نزدیکی خانه عنوان میکنند که شبهای گذشته نیز سر و صدایشان به گوش رسیده است.
وی ادامه میدهد: «در خانه ۱۱ نفر بودیم که در دو ردیف پنج و ششتایی خوابیدیم؛ من و برادرم پیش مادرم بودیم و خواهرم کنار دخترعمههایم بود؛ صبح روز بعد فقط سه نفرمان بیدار شدیم و ششتای دیگر به خواب ابدی رفتند.»
شاهد عینی این حادثه میگوید: «مادرم قصد داشت مرا بغل کند تا شاید بتواند راه نجاتی پیدا کند، اما بهمحض اینکه دستانش را زیر سر و بدن من برد، قدری از آوار فروریخت و در همان حالت خمیده باقی ماند و دیگر نتوانست دستانش را تکان دهد.»
مظفرنژاد که تنها خواهرش را در آن واقعه ازدست داده است، بیان میکند: «در آن لحظات گرفتاری مادرم نفس نمیکشید تا ما نفس کم نیاوریم؛ فریاد میزدیم تا شاید کسی صدایمان را بشنود، اما بعید بود که از زیر آن همه آواری که روی ما ریخته است کسی متوجه حضورمان شود.»
او که آن زمان در مقطع سوم راهنمایی درس میخواند، میگوید: «حدود سه ساعت طول کشید تا نجات پیدا کنیم؛ سه ساعتی که شاید برای ما روزها به طول انجامید و بیش از هر فردی به مرگ نزدیک بودیم؛ نفسهای آخرمان را میکشیدیم و فکر نمیکردیم زنده از زیر آوار بیرون بیاییم؛ حتی به توصیه مادر اشهدمان را هم خواندیم.»
این بازمانده زلزله بم میگوید: «به طور معجزهآسایی توسط یکی از بستگان دور که برای کمک به ساکنان خانه آمده بود و اطلاعی از حضور ما در خانه نداشت، صدایمان شنیده شد و بهسختی از میان خرابههای زلزله بیرون کشیده شدیم و با آبمیوههایی که از مغازههای اطراف آورده بودند، راه دهان و بینی مرا باز کردند.»
مظفرنژاد دیگر چیزی بهخاطر نمیآورد، میگوید: «وقتی چشمباز کردم در بیمارستان بودم و سرم در دستم بود؛ بعدها متوجه شدم که مادر و برادرم را با مشقت فراوان از زیر آوار بیرون کشیدهاند و پاهایشان آسیبدیده است؛ بهطوریکه تا مدتها توان راهرفتن نداشتند.»
او که در بیست سال گذشته داغ خواهرش را تحمل کرده و در باورش نمیگنجد که دیگر او را در جمعشان ندارند، هنوز هم هنگام صحبت کردن بغض راه گلویش را میبندد و در نیمههای گفتوگو صحبتش را قطع میکند و دوباره ادامه میدهد: «خواهرم متولد ۵۹ بود و آن زمان ۲۳ساله بود؛ ما بعد از آن حادثه به دلیل فشار روانی و روحی که وارد شده بود، حتی متوجه نشدیم چه بر سر جنازهها آمده است؛ اما بعدها برای انتقال جنازه خواهرم از بم به کرمان اقدام کردیم.»
نظارت بیشتر بر ساختوسازها
21 سال از ۵ دی سال ۱۳۸۲ میگذرد و علاوه بر
۴۰ هزار واحد شهری و روستایی، بازسازی ۷۲۷۲ واحد تجاری در بم و بروات و ۴۸۴۳ واحد روستایی در شهر بم، حصارکشی ۲۴ هزار خانه در بم و بروات و ۴ هزار خانه در مناطق روستایی انجام شده است؛ ساختوسازهایی که هنوز هم به اعتقاد بسیاری از کارشناسان ایمن نیستند و نشان میدهد درسهای زلزله ویرانگر بم را فراموش کردهایم.
کل شهر بم شبیه به یکخانه باغ است، این منطقه به دلیل وجود قناتها پر از درختهای نخل است. اگر نقشه بم را از بالا نگاه کنیم مثل نگینی در دل کویر است، حیاط خانه مردم همان باغشان است. متأسفانه عدم توجه به شیوههای سنتی نگهداری این باغها و ساختوسازهای بیرویه منجر به این شده که این باغها در معرض خطر قرار گیرد. شهر بم چهره و سیمای خود را از دست میدهد، بنابراین توجه به مبانی شهرسازی طبق اقلیم و شرایط منطقه است، درحالیکه در ساختوسازهای اخیر آن میبینیم که به این امر توجه نشده است.
دکتر ناصر اسدی، زلزلهشناس از زنجان در این باره میگوید: «هر زلزله بزرگی که اتفاق افتاد برای ما درس بزرگی داشت، برای مثال بعد از زلزله بوئینزهرا یک استاندارد مقاومسازی شکل گرفت که البته به طور کامل رعایت نمیشود، بعد از زلزله رودبار مرکز زلزلهشناسی تأسیس و منجر شد که رویکرد مقاومسازی در کشور شکل گیرد که البته این رویکرد هم پیش از زلزله بم خیلی اجرا نمیشود و زلزله بم با حجم خسارت بالا موجب شد. این آییننامه مورد توجه قرار گیرد.»
وی با بیان اینکه خسارتهای زلزله بم قابلپیشبینی بود، میافزاید: «پس از زلزله بم نظارت بیشتری بر ساختوسازها صورت گرفت، اما همچنان تا وضعیت مطلوب فاصله داریم.»
دکتر اسدی صنایع غیرمقاوم، ستونهای پاباز، مهاربندهای پاباز و اشتباههایی از این دست را مهمترین مشکلات ساختوساز بعد از زلزله بم میداند و میگوید: «طبق نظرسنجیها حدود ۶۰ درصد مردم از ساختوساز رضایت داشتند، اما بقیه از شرایط ناراضی بودهاند.»
نسبت ساختمانهای دارای اسکلت (با ایمنی بیشتر) به ساختمانهای بدون اسکلت در کشور ما حدود ۱.۳۴ درصد است؛ یعنی آمار ساختمانهای دارای اسکلت بیشتر است درحالیکه این رقم در کرمان ۰.۹۴ درصد و نشان میدهد آمار ساختمانهای فاقد اسکلت بیشتر است. با توجه به اینکه با پدیده فرونشست ساختمانهای بدون اسکلت بیشتر آسیب میبینند و پی آنها گسسته میشوند، حتی یک زلزله باقدرت متوسط هم میتواند آنها را در معرض خطر قرار دهد. کرمان از نظر جمعیتی نهمین استان کشور، از نظر تراکم نفر دارای تراکم بالا بهازای واحدهای مسکونی، سومین استان از نظر فقر شدید، سومین استان از نظر قرارگیری شهرها روی پهنههای فرونشستی و هفتمین استان از نظر وسعت بافت فرسوده است و همه این پارامترها موجب شده است کرمان دومین استان با ریسک بالا از نظر مخاطرات باشد.
درسهایی برای ارتقای کیفیت امدادگری
اولین درس این بود که اگر هر محلهای یک کانکس میداشت و داخل هر کانکسی ابزارهای مناسب جابهجا کردن آوار بود. حالا شاید در بم که خانهها خشت و گلی بودند بیل و کلنگ مناسب بود؛ در جای دیگری که خانهها بتنی باشند اره یا تجهیزات قویتر مناسب باشد. فکر کنید همین امروز، در هر محله، محیط باز و جاداری شناسایی شود؛ فضاهای بازی که اغلب هست. عدهای هم داوطلب شوند و آموزش ببینند که مسئولیت این تجهیزات را به عهده بگیرند. اگر ۱۵ نفر داوطلب شوند حتی اگر ۵ نفرشان روز واقعه از دست بروند باز هم تعدادی هستند که تجهیزات را میشناسند و میدانند کجا هستند و بموقع به تعداد موردنیاز به اهل محل خود برسانند. این تجهیزات فقط بیل و کلنگ نیست؛ مثلاً آب، پتو، کنسرو یا هر چیزی که ضروریات ساعت صفر است؛ دقیقاً ساعات اولیه بحران. فکر کنید اسم این گروه اول را بگذاریم، گروه تدارکات. گروه دوم کسانی هستند که آموزش میبینند چگونه امدادرسانی کنند؟ که حداقل وقتی کسی را از زیر آوار بیرون میکشند، جوری نجات دهند که قطع نخاع نشود. این اتفاقی بود که برای خیلیها در زلزله بم افتاد. ما یک تیم امداد و نجات برای هر محله نیاز داریم. فکر کنید در یک محله ۳۰۰ نفره، حدود ۷۰ تا ۸۰ خانواری، اگر ۳۰ نفر آموزش ببینند. در موقع بحران بالاخره چند نفر آنها باقی میمانند که اهل محله خود را نجات دهند.
دکتر سیامک زند رضوی، استاد جامعهشناسی از کرمان ضمن بیان مطالب بالا در ادامه میگوید: «درس دیگری ما نیاموختیم این است که در هر محلهای تعداد زیادی کودک زندگی میکنند. باید کسانی داوطلب باشند که لیستی از کودکان محله داشته باشند، آنها را بشناسند. برنامههای تفریحی دورهای برای آنها بگذارند. این داوطلبها میتوانند معلم باشند یا مربی مهدکودک باشند یا زن خانهدار یا مرد جوان علاقهمند باشد. این افراد باید آموزش ببیند که بچههای محلهشان را که از قبل از واقعه میشناسند و میدانند هر کدام کجا هستند؟ جمع کنند در همان محوطه بازی که گروه تدارکات اولین چادرهایشان را برپا کرده است.»
این جامعهشناس در تکمیل صحبتهایش میگوید: «و گروه دیگری وجود دارد که مهم است؛ گروه ارتباطات. در بم این اتفاق نیفتاد. کاملاً امکانپذیر است. افرادی که مردم محلهشان را شناسایی کنند، بفهمند محلهشان چه امکاناتی نیاز دارد؟ و حتی لازم است این گروه به مخابرات شهری وابسته نباشد. شاید امروز اسمش را بگذاریم تلفنهای ماهوارهای. این افراد باید بتوانند در سریعترین زمان تماس برقرار کنند و بگویند دقیقاً در محله چه کمبودهایی وجود دارد؟ که یکجا امکانات دپو نشود و جایی دیگر هیچ امکانات نرسد. اولین فایدهای که این گروه آخری دارند این است که در هنگام حادثه، من ۷ کیلومتر، ۱۰ کیلومتر جابهجا نمیشوم تا به مادرم یا خویشاوندم کمک کنم و یا همسایه مادر من بیاید به محله ما که خویشاوند خودش را نجات دهد. هرکس اطمینان قلبی دارد که این گروهها و اهل محل بموقع حاضر میشوند. گروههایی که در یک محله ۳۰۰ نفره شاید ۶۰ نفر باشند. این ۶۰ نفر اطمینان را به همه میدهند که در لحظه صفر حادثه، محلهاش و همسایهاش را ترک نمیکند که خویشاوند راه دورش را نجات دهد. خودش به جمع یاریگران محله خودش اضافه میشود. به نظر من این درسهایی است که باید بیاموزیم.»
گسلی پنهانی که کشف شد
دکتر منوچهر قریشی، عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم زمین در خصوص گسل زلزله مرگبار بم میگوید: «زلزله بم با بزرگی ۶.۶ جزو زمینلرزههای متوسط شهری بوده و زلزله بزرگی نبوده است، ولی شهر با خاک یکسان شده بود.»
وی با بیان اینکه در همان زمان زلزلهای با همین بزرگی در ژاپن رخ داد که کشتههای آن بسیار کمتر از بم بوده است، اضافه میکند: «بررسی ما در خصوص این زلزله نشان داد که نمیتوان گسل مسببی برای این زلزله معرفی کرد و در نهایت، برخی از دادههای قبل و بعد از این رخداد لرزهای در دسترس ما قرار گرفت و مشخص شد که عامل این رخداد لرزهای گسلی است که از زیر بم عبور کرده است.»
قریشی با بیان اینکه در آن زمان اعلام شد که گسل کوهبنان عامل این رخداد لرزهای شده است، میگوید: «بررسی صحرایی ما نشان داد که گسل مسبب از افشانههای انتهای گسل کوهبنان است که بهصورت راندگی میانلایهای بوده است و نقشه از گسلهای پنهان تهیه شد و در آن اعلام شد که این نوع گسلها نیز میتوانند زمینلرزه ایجاد کنند و لازم است در زمینه مدیریت بحران به این نوع گسلهای ناشناخته توجه کنیم.»
مهندس اسماعیل فرزانگان، رئیس سابق شبکه شتابنگاری مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی نیز با بیان اینکه فاصله کانونی زلزله تا ایستگاه شتابنگاری ۱۲ کیلومتر است، ادامه میدهد: «حدود ۱۹۹ ثانیه طول رکوردی است که دستگاه ما از زمینلرزه بم به ثبت رسانده است، به این معنی که زمانی که زلزله رخ داده و دستگاه شروع به کارکرده و تا زمانی که دستگاه به حالت غیرفعال برسد، ۱۹۹ ثانیه فعالیت داشته و در این مدت شهر بم در حال لرزه بوده است.» به گفته وی، رکورد اصلی زلزله بم خود دارای تعدادی پسلرزه بوده که بلافاصله بعد از زمینلرزه اصلی روی داده است که باعث شده طول نگاشت ثبت شده در ایستگاه بم به بیش از ۳ دقیقه برسد.
فرزانگان، خاطرنشان میکند: «پس از زلزله بم نسبت به خرید ۱۵۰ سنسور و دستگاه شتابنگار در سال ۸۵ اقدام شد، ضمن آنکه دادههای مربوط به زلزله زرند در ۴ اسفند سال ۸۳ با ۳۱ شتابنگاشت، زمینلرزههای اهر ورزقان در ۲۱ مرداد سال ۹۱ با ۱۳۱ شتابنگاشت و زلزله سر پل ذهاب در ۲۱ آبان ۹۶ را به ثبت رساندیم. بهطور کلی در بازه زمانی پس از زمینلرزه بم تا زمینلرزه سر پل ذهاب تعداد ۷۵۲۹ رکورد توسط شبکه شتابنگاری ثبت شده است.»